این مقاله میتواند با ترجمهٔ متن از مقالهٔ متناظر در انگلیسی گسترش یابد. برای مشاهدهٔ دستورالعملهای مهم ترجمه روی کلیک کنید.
استفاده از مترجمهای ماشینی نظیر دیپال یا ترجمهگر گوگل نقطهٔ آغاز خوبی برای ترجمه است، اما کاربران ترجمهکننده باید در صورت نیاز خطاها را برطرف، و دقت ترجمه را بررسی کنند؛ و نباید تنها متن ترجمهشده بهصورت ماشینی را بدون اصلاح در ویکیپدیای فارسی قرار داده و منتشر کنند.
متنی که غیر قابل اطمینان یا کم کیفیت به نظر میرسد را ترجمه نکنید. در صورت امکان صحت متن را در منابع ارائهشده در مقالهٔ خارجیزبان بررسی کنید.
شما ملزم هستید با ارائهٔ یک پیوند میانزبانی به مقالهٔ مبدأ ترجمه، انتساب حق تکثیر را در خلاصه ویرایش بههمراه ترجمهٔ خود ارائه دهید. یک روش برای انتساب در خلاصه ویرایش میتواند استفاده از این عبارت باشد
محتوای این ویرایش از مقالهٔ موجود در ویکیپدیای انگلیسی در ] ترجمه شده است؛ برای انتساب، تاریخچهٔ آن مقاله را ببینید. (ابزارهایی نظیر ترجمهٔ محتوا و به ویکیفا خلاصه ویرایش و پیوند میانزبانی مناسب را بهطور خودکار تولید میکنند.)
پس از ترجمه، الگوی {{صفحه ترجمهشده|en|American Century}} باید به صفحهٔ بحث افزوده شود.
قرن آمریکا یا قرن آمریکایی (به انگلیسی:American Century)[۱][۲] توصیف دوره ای از اواسط قرن بیستم است که عمدتاً تحت تسلط ایالات متحده از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. این مفهوم با توصیف دوره ۱۸۱۵–۱۹۱۴ به عنوان قرن امپراتوری بریتانیا قابل مقایسه است.[۳] نفوذ ایالات متحده در طول قرن بیستم و به ویژه پس از پایان جنگ جهانی دوم، زمانی که تنها دو ابرقدرت ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی باقی ماندند افزایش یافت و ایالات متحده تبدیل به یکی از دو ابرقدرت غالب شد. پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، ایالات متحده تنها ابرقدرت جهان[۴] و به یک هژمون جهانی تبدیل شد.[۵] در سده بیست و یکم میلادی مفاهیم متضادی با این مفهوم به وجود آمده و اکنون اصطلاحاتی نوظهوری چون قرن چین و قرن آسیا نیز در رسانهها و گفتمانهای سیاسی دیده میشود.
خاستگاه و ریشه این مفهوم
این اصطلاح توسط هنری لیوس، ناشر تایم، و برای توصیف نقش احتمالی ایالات متحده در قرن بیستم و اقدماتی که ایالات متحده «باید» در طی قرن ۲۰م میلادی انجام دهد ایجاد شد.[۶] لوس، پسر یک مبلغ مسیحی بود. او در سرمقاله مجله لایف در ۱۷ فوریه ۱۹۴۱، از ایالات متحده خواست تا انزواگرایی را کنار بگذارد و به عنوان نوعی مبلغ جهانی و سامری نیکوکار جهان عمل کند و دموکراسی را گسترش دهد.[۷] وی همچنین از آمریکا خواست که برای دفاع از ارزشهای دموکراتیک وارد جنگ جهانی دوم شود.
به گفته دیوید هاروی، لیوس معتقد بود «قدرت اعطا شده جهانی و کلی است و ربطی به سرزمینی خاص نیست، بنابراین لیوس ترجیح داد از یک «قرن آمریکایی صحبت کند تا یک امپراتوری آمریکایی»».[۸] او در همان مقاله از ایالات متحده خواست که «تأثیر کامل نفوذ خود را برای اهدافی که ما صلاح میدانیم و با وسایلی که صلاح میدانیم بر جهان اعمال کند».[۹]
انتقادات و استفاده از این مفهوم
منتقدان «جینگوئیسم» لیوس را محکوم کردهاند.[۱۰] دیگران به پایان قرن بیستم و قرن آمریکایی اشاره کردهاند، معروفترین آنها روزنامهنگار فقید گونزویی، هانتر اس. تامپسون است که در سال ۲۰۰۳ میلادی زندگینامه خود را با نام «Kingdom of Fear: Loathsome Secrets of a Star Crossed Child in the Last Days of the American Century» عنوان کرد.
با ظهور هزاره جدید، منتقدان دانشگاه ایلینوی این موضوع که آیا ایالات متحده موقعیت ابرقدرتی خود را از دست میدهد، به ویژه در رابطه با ظهور چین را بحثبرانگیز میدانند.[۱۱] تحلیلگران دیگر معتقدند که تعریف «قرن آمریکایی» به خوبی بین ورود دیرهنگام ایالات متحده به جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۷ و تحلیف چهل و پنجمین رئیسجمهور آن در سال ۲۰۱۷ میلادی تعریف میشود.[۱۲]
محققان دیگر، مانند جورج فرایدمن، تصریح میکنند که «قرن بیست و یکم قرن آمریکایی خواهد بود.»[۱۳]
Dunn, Dennis J. (1998). Caught Between Roosevelt & Stalin: America's Ambassadors to Moscow. ISBN978-0-8131-2023-2.
Hogan, Michael J. (1999). The Ambiguous Legacy: U.S. Foreign Relations in The "American Century". ISBN978-0-521-77019-4. A symposium of articles assessing aspects of Luce's editorial and its significance originally published in Diplomatic History23 (2 & 3), 1999